چهار و نيم صبح

من تاب ديدن اشک را ندارم

ده شير و پايان دنيا

می زدگی و مرخصی استعلاجی

پند دوستانه ای به بسياری از مردان جوان

همه چيز

شعری برای چهل و سومين روز بدنيا آمدنم

چهره به هنگام ريش تراشی

تراژدی برگ ها

آبجوی ساعت دو بعد از ظهر

مسابقه ی سرعت

عشق و شهرت و مرگ

چمن

لوبيا با سير

مامان

اينجا پيدايت نشود ولی اگر آمدی...

من مرده ام ولی می دانم که مرده ها اين طوری نيستند

چون بنفشه ای در برف

ضربه فنی

نابغه ای را ديدم

بوسه ی شب بخير برای کرم ها

دلداده ی گل ها

قوی بهاری

تقسيم بندی

آن حرام زاده ها

آن يکی

می سوزاند و می سوزاند و می سوزاند

مرگ يک عقب مانده

گام های موسيقی

نخی را بکش، عروسکی می جنبد...

موسيقی شيرين

شعری برای يک دندان پير کج

اين شاعر

زمستان

آنچه آن ها می خواهند

 اساتيد

0614ـ462

کوپن

خوشبختی

سگ

هنگامی که به مرگم فکر می کنم

تنها در شب کريسمس

ديوانه ها هميشه مرا دوست داشتند

شيوه ی بازی تو اين است

بوی گند

تنهايی پس از کار

بيمار

باچ پير

شايد شاهد باشيم...

کسی که بار ديگر می ميرد

احساس غريب

درخت گواوا

پيام

شبکاری

من اين جا هستم

سربازها

گينزبرگ؟

آه، آری

دست آورد

در ستايش بانويی يگانه

يادداشتی پيرامون نامه های عاشقانه ی بتهوون

بابا و مامان عزيزم

آتش بس

برهنه در دمای 33 درجه

عشق

بند زمان بر هيولا ها

چاره ای نيست

يک قربانی ديگر

ماجرای ناپديد شدن هايم

قهوه

راست

بيهودگی، نه

دستگاه سحرآميز

فراموشش کن

همای دل

مرگ سيگار برگ مرا می کشد

پايان

جانشين ها

اعتراف

همراه

آن ها و ما

نور گرم

عمو جک من

جنگ

پاسخ

علت و معلول

معاشرت

هميشه

دوست من

پاريس

بيشتر از يک شعر

خوشی های دوزخی ها

حلزون ها

بر مردم بنا نکن

در اين لحظه

معنای جادو

گم شو

اين شب

زوال

خب، اکنون چه؟